مقدمه :
این روزها بواسطه تحقیقات بازاری که برای استارتاپ میلوژی انجام میدیم ، خیلی رفتار جامعه ایرانی رو مورد بررسی و تحلیل قرار میدیم ، همه جور اطلاعاتی رو بسته به نیاز خودمون داریم تحلیل می کنیم ! رفتار های عجیبی در ما شکل گرفته که گفتم شاید بد نباشه کمی در موردش صحبت کنیم.
همه ما بی حوصله شده ایم ! کتاب نمی خوانیم ، چکیده خوان شده ایم ، سرعت رشد تکنولوژی بر سرعت بی حوصلگی ما تاثیر گذاشته است . همه چیز آهنگی تند پیدا کرده ، عجله داریم ! ادای مهم بودن وقت را در می آوریم ( در تاکسی، فرودگاه ، رانندگی و…) ولی ساعتها وقتمان را روی مبل به مرور تلگرام و خواندن جک ها و دیدن فیلم های (…..) می پردازیم.
جالب است که احساس مسئولیتی عجیب به نشر مطالب داریم ! این خیلی برایم جالب است ، بعضا نخوانده مطالب را منتشر می کنیم !
باید در مورد همه چیز نظر بدهیم و…. ( خود بنده هم همچین موجودی هستم) …
ما در مشهد زندگی می کنیم ، شهر پدیده ، المیزان ، تبرک و…. ! جالب است این حجوم مردم به یک شبه پولدار شدن ! به سود بیشتر ! البته در کل ایران شاهد این معضل هستیم ! واقعا چرا …؟!
تیم های استارتاپی از هم می پاشند ! چون حوصله صبر ندارند ! فکر می کنند ۶ ماهه باید بشوند کافه بازار و دیجیکالا ! همه این موارد ریشه در فرهنگ ما دارد ، فرهنگی به نام فرهنگ سه خطی!
چند روز پیش مطلبی رو دیدم که خیلی جالب به این نکته اشاره کرده بود ،این مطلب رو در ادامه باز نشر میدم برای من که خیلی مفید بوم امیدوارم برای شما هم مفید باشه:
«فرهنگِ سهخطی»!
ما مردمی شدهایم لنگهی پینوکیو، که دوست داریم طلاهایمان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم. مردمی که دنبالِ گلد کوییست و پنتاگون و شرکت های هرمی…ی مشابه میافتند، یک جای کارِشان لنگ میزند. آن جای کار هم اسماش «فرهنگِ شکیبایی» است.
فرهنگِ سهخطی به ما میگوید اگر نوشتهیی بیشتر از سه سطر شد، نخوان! فرهنگِ سهخطی به ما میگوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است, پس یا بیخیالاش بشو یا سراغِ میانبُر بگرد!
.
فرهنگِ سهخطی است که نزولخوری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بیسوادی دارد، رشوه دارد، تنفروشی دارد، حقخوری و هزار جور دردِ بیدرمانِ دیگر دارد. فرهنگِ سهخطی است که این همه آدمِ بیکار دارد.
آدمهای بیکاری که توقع دارند یک ساعت در روز کار کنند و ماهی چند میلیون درآمد داشته باشند!
برای درکِ عمقِ فاجعهیی که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم. به همین فیسبوک که نگاه کنیم، همه چیز دستمان میآید. وقتی که کسی مینویسد: «اوه! طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم, با کلیّتش موافقم!» یا «چه حوصلهیی !» یا
«لایک کردم، ولی نخوندم!» و…
یعنی یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمیرسد.
آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی ست.
جامعهیی که همه چیز را ساندویچی میخواهد، در مطالعه, سه خط استتوس برایش بس است.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرتاش ده ثانیه زمان میبرد.
در سیاست؛ بینِ زندهباد و مُردهبادش، نصفِ روز کافی ست.
در کار؛ از فقر تا ثروتاش یک اختلاس فاصله دارد.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایاش یک مدرک آب میخورد.
در هنر؛ از گمنامی تا شهرتاش به اندازهی یک فیلم دو دقیقهیی در یوتیوب است!
.
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد چیزی را نخوانده، بپسندم.
موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم.
دارویی را نخورده، تجویز نمایم.
نظری را ندانسته، نقد کنم…
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد به هر وسیلهیی برای رسیدن به هدفام متوسل شوم.
چون حوصلهی راههای درست را "که طولانیتر هم هست” ندارم.!
صبور و شکیبا باشید.
منبع : نتونستم منبع اصلی این متن را پیدا کنم دوستان اگر سراغ داشتن راهنمایی کنند لطفا!
ارسال نظر